کارکردهای قرینه سوال راوی درفهم احادیث فقهی

نویسنده: وحید شریفی دانش پژوه سطح مرکز فقهی قائم

چكیده
یكی از قرائن لفظی متّصل كه درشناخت مقصد اصلی كلام متكلّم به صورت عام و كلام معصوم(ع)به صورت خاص مورد بررسی علمای فقه الحدیث قرارگرفته است، قرینه سؤال راوی است. این قرینه كه در زمرهی قرائن تعیینکنندهی مراد در این علم شناخته میشود، دارای ثمرات متعدّدی برای فقیه، از جمله كنار گذاشتن فهم پیشین از مضمون گزارههای معصوم(ع)، تخصیص عمومیت كلام وی، تقیید اطلاق و یا جمع بین این مُدرَكات میشود. به جهت صدور بخش كثیری از روایات معصوم(ع) درجواب و سیاق سؤال راوی و پاسخ بدان، بررسی و تبیین این قرینهی مهم، معرفی نقش و تاثیر آن دربرداشت مختلف از روایت و اختلاف فهم فقها ازحدیث اهمیت مییابد.
كلید واژهها: فقه الحدیث، قرینه متصل، سؤال راوی، ظهور روایت، فقیه
طرح مساله:
یكی از اسباب صدور روایت، صدور آن در فضای پرسشگری راوی است كه معصوم (ع) در پاسخ به سؤالات راویان آشنا به فقه و معارف دینی و یا مردم عادی كه واجد این گونه مسائل بودهاند، بیانات خویش را صادر کرده اند؛ چرا كه معصوم به عنوان تنها مرجع ثقه برای سؤالات علمی و غیر علمی عصر خویش مورد توجه دیگران قرار داشته است. با جستار در میراث فقهی شیعه تعامل و مواجهه صورتگرفته از جانب فقها با قرینهی سؤال را عموما در محورهای ذیل میتوان خلاصه کرد:
1- رسیدن به ظهوری متفاوت از حدیث با توجه به سؤال راوی
از جمله مباحث الفاظ علم اصول،حجیت ظهور کلام متکلم مختار، یعنی اخذ به ظهور کلام (معنای راجح) و الغای احتمال خلاف آن (معنای مرجوح) است. این اصل لفظی عقلایی، حکم می‌کند که تا وقتی برای معنای خلاف ظاهر دلیلی اقامه نشده است، باید همان معنای ظاهر کلام را اخذ کرد و به آن پایبند بود، و شارع شیوه جدیدی را اختراع نکرده؛ بلکه همان شیوه عقلا را در تمسک به ظهور لفظ متکلم تأیید و امضا نموده است . در روایات معصومان (ع) از جمله قرائنی که منجر به عدول از ظهور اولیهی کلام میگردد، قرینهی سؤال راوی است که نمونههای زیر از این سنخ است:
1-1- وقف با نیت مشروط
یکی از عقود لازم در شریعت اسلامی، عقد وقف است که ازجمله شروط این عقد، تنجیز آن است؛ بدین معنا که تعلیق به شرط یا صفت موجب بطلان چنین عقدی است. مبنای این استنباط روایات متعددی است که پیرامون وقف و صدقه وارد شده و اکثر فقهای امامیه ذیل کتاب وقف از آن بحث کردهاند. در اینباره روایتی از اسماعیلبنفضل وجود دارد:
1ـ ایشان میگوید: از امام صادق (ع) در مورد شخصی با این ویژگی که در زمان حیاتش بخشی از مالش را صدقه میدهدـ با این نیت که اگر احتیاج یافت آن را برداردـ سؤال کردم که آیا هنگامی که وفات یافت مال مذکور صدقه است یا ارث؟ حضرت میفرماید: به عنوان میراث به اهلش باز میگردد.
فقهایی چون شیخ مفید ،شیخ طوسی ،سلار دیلمی شریفمرتضی و… به دلیل ظهور روایت قائلند: اولا چنین عقدی صحیح است، زیرا در صورت عدم صحّت این عقد، رجوع از آن بیمعناست و ثانیا مطابق عموم امر به وفای به عقود و شروط، به دلیل عموم آیه «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود»: وفای به آن واجب است. صاحب ریاض بر خلاف نظر فقهای فوق، معتقد است که این عقد باطل است؛ وی با استفاده از قرینهی سؤال راوی قائل است که معنای «یرجع الی میراثه» به معنای حقیقی نیست؛ بلکه معنای مجازی آن مراد است و این معنای مجازی با بطلان سازگار بوده و اشکال فقها وارد نمیشود.
2ـ انتخاب احتمال موافقِ با سؤال راوی و الغای احتمال مغایر با آن
ازجمله قرائن کلامی ـ لفظی در ترجیح یک احتمال نسبت به احتمالات دیگردر حدیث، سؤال راوی است که فقیه با تاثیرگرفتن از آن در اجتهاد از روایت میتواند به مقصد واقعی کلام دست یابد. فقها در این گزاره به قرینه سؤال راوی یکی از چند معنای محتمل در حدیث را اختیار کردهاند و دیگر احتمالات را نپذیرفتهاند.
2-1- نجاست یا طهارت اهل کتاب
روایتی موثقه از سعید اعرج در کتب روایی موجود است که وی میگوید: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ (ع) عَنْ سُؤْرِ الْیهُودِی وَ النَّصْرَانِی، فَقَالَ: لَا».
یکی از مسائل فقهی که از جمله مسائل مهم حقوقی ـ سیاسی نیز میباشد طهارت یا نجاست اهل کتاب است. اگرچه مشهورفقهای شیعه قائل به نجاست اهل کتاب بوده و ادلهی قرآنی و روایی بر آن اقامه کردهاند؛ لکن عدهای نیز اهل کتاب را طاهر دانسته و در کنار ارائهی ادلهای از قرآن و سنت و عقل، حدیث موثقه اعرج و روایات هممضمون را توجیه کرده و آن را ناظر به مورد عدم اجتناب از نجاسات و محرّمات یا تنجّس به نجاسات خارجیهی عرضیهدانستهاند؛ حال آن که برخی از فقها به قرینهی سؤال راوی، جهت صدور روایت را منحصر در فرض طهارت و نجاست اهل کتاب دانسته و بر اساس این قرینه، ظهور روایت را تقویت کرده و احتمالهای مختلف مطرح شده پیرامون روایت ـ از جمله احتمال صدور روایت پیرامون عدم جواز اکل و شرب خنزیر و شراب آنها یا صدور آن به جهت تنجّس آنها به نجاسات خارجیه ـ را رد نمودهاند.
4- منع از ایجاد و استقرار اطلاق و عموم در روایت
در مواردی فقها برای این که از انعقاد و شکلگیری اطلاق و عموم جلوگیری کنند به قرینه سؤال راوی تمسک جستهاند و آن را معیار و میزانی برای تلقی خود بیان کردهاند.
4-1- نزح و کشیدن آب چاه به جهت تنجس
یکی از مسائل فقهی وارد شده از لسان معصومین (ع)، رفع نجاست از آب چاهی است که به نجاست متنجّس است. با توجه به روایات مقدار کشیدن آب از چاه رابطهی مستقیمی با نوع نجاست برخوردی دارد. یکی از مقادیری که برای نزح در روایات آمده است کشیدن همهی آب برای تطهیر آن است که برخی فقها مصادیق آن را تنجّس به مسکر، فقاع، منی، دماء ثلاثه، موت ثور، موت بعیر دانستهاند. یکی از موارد مورد اختلاف فقها در این فرع فقهی، پیرامون تعداد دفعات کشیدن آب درمورد نجاساتی است که نصی از جانب اهلبیت (ع) بر آنها وارد نشده است. برخی از آن ها سی دلو ،
برخی چهل دلو ، برخی نزح جمیع را واجب دانستهاند. مستند قول به نزح سی دفعه از آب چاه، روایت کردویه همدانی از امام کاظم (ع) است. علاوه بر اشکال سندی بر روایت که از طرف فقها بر این روایت وارد شده است، برخی از فقها قائلند این روایت نمیتواند دلیل برای مواردی که نص برآنها وجود ندارد، باشد چرا که با در نظرگرفتن قرینهی متصلهی سؤال راوی در روایت،معنای عموم اتخاذ شده از روایت منتفی شده و روایت تنها به مورد خاص خود مستقر میشود و موارد غیرخود را شامل نمیشود.
نتیجه
فقها در تعامل خویش با روایاتی که راوی برای ابهامزدایی خود به پرسش تمسک میجوید، بهرههای متعدد از سوال راوی جستهاند به گونهای که نحوه تعامل ایشان با این دست روایات جهت افتاء قابل توجه است. بازتاب رویکرد ایشان به این قرینه مهم جهت فهم حدیث، در برداشتهای متعددی از روایت منعکس میگردد که در فتوای فقهی ایشان نیز مؤثر است. فقها در راستای فهم مراد با توجه به قرینهی پرسش راوی، گاه یکی از چند معنای محتمل حدیث را برگزیده و بقیه را کنار گذارده‏اند، گاه اطلاق پاسخ را به قرینه سؤال مقید کرده یا عموم آن را تخصیص زده‏اند، گاه اجمال سخن‏ را به وسیله پرسش زدوده‌اند، گاه معنایی کاملاً متفاوت با ظهور اولیه حدیث به‏ آن نسبت داده‏اند ودر برخی موارد با استناد به این قرینه نظری خلاف اجماع برگزیدهاند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × دو =